کودک اسرائیلی / کودک فلسطینی

هر چند سخنی بس احمقانه است که بپنداریم "مرگ بر اسرائیل" مان را نگوییم که این شعار ، شعاری علیه کودکان مظلوم باشد ... ولی یادآوری این نکته لازم است که "کودک اسرائیلی و صهیونیست از همان ابتدا آدم کش بار می آید"

هرچند ما از کشته شدن هیچ کودکی هرچند صهیونیست خوشحال نمی شویم

ولی شعار مرگ بر اسرائیل را اینگونه تفسیر می کنیم که:

مرگ بر رژیمی که کودک می کشد ... رژیمی که به ناحق غصب می کند ....

رژیمی که هر جنایتی می کند با این بهانه که نژاد برتر است ...

و رژیمی که به کودکانشان یاد می دهند : مسلمین و بقیه نژادها غیر از یهود گوسفندهایی هستند که ریختن خونشان بر یهود مباح است ...

کودک اسرائیلی ... کودک فلسطینی

تفسیر شعار را باید از شعار دهنده پرسید نه از افکار خسته و کم کار چند آدم ساده لوح ...

زیباترین لبخند پس از زلزله

پس از زلزله آذربایجان لبخند شیرین دخترک بر ویرانه های خانه اش نشان دهنده امید است، آری...امید به زندگی، امید به ساختن خانه ای زیباتر و مستحکم تر از قبل و دلگرم به داشتن پدری به وسعت آسمان و دلسوز...

آری.... بابای ماست خامنه ای

بعد از کم کاری های صدا و سیما در ساعات اولیه وقوع زمین لرزه دلم به حال خودم و مردم  روزه دار آذربایجان سوخت؛ به حال خودم به دلیل اینکه، چه بیخود دلم را خوش کرده بودم به داشتن صدا و سیمای... جمهوری و... اسلامی و به حال مردم روستا های آذربایجان که چقدر امیدشان به مسئولان ادارات عریض و طویل بود تا بلکه وامی کم بهره دریافت کنند و خانه هایشان را محکم.  چه فایده بعد از زلزله  و آن هم گذشت دو روز از این ویرانی نمی دانم آقایان مسئول تا حالا کجا بودند که یکدفعه هر کدام دنبال خودشان این همه عکاس و فیلمبردار و روزنامه نگار آوردند که بله ...ما به فکر مردم هستیم...زودتر آوار برداری کنید...هی آقا شما چرا اونجا نشستی...پاشو بیلو بیار بده به من تا یه عکس بندازم و صد البته.. به مردم خدمت کنم. مردم خودتان مقصرید که نیامدید وام بگیرید ما که تسهیلات برای شما قرار داده ایم و... . آخر کسی نیست به جنابشان بگوید روستایی زحمتکش از کجا بیاورد باز پرداخت این وام ها را بدهد.

تا در این میان بعضی ها از آب گل آلود ماهی بگیرند و بگویند چه مسئولان دلسوزی اون یکی با همه وزیرانش رفته عربستان، آخر وزیر راه و مسکن چرا رفته عربستان اون یکی در دستگاهش فقط در بخش خبری میگه زلزله ای با فلان درجه در مقیاس ریشتر آذربایجان شرقی را لرزاند...

این وسط همه این بی کفایتی ها را بر سر رهبری می شکانند.

یکی نیست بگه اگر فلان مسئول سر کاره چون میشه به عبارت شما.... پسر خاله...زن داداش ... فلان مسئول که میشه دایی...فلانی ... و این قشر مستضعف چه می دانند این نسبت های طلایی فامیلی را.

اما...

اما وقتی امروز دیدم پدرمان خودش رفته تا بی کفایتی مسئولین را جبران کند و زمانی که دیدم دخترک سر در آغوش پدر قرار داده و گله هایش را با پدرش درمیان می گذارد دوباره ناخداگاه این جمله به یادم آمد....«پدری دارم به وسعت آسمان» و تو ای خاوری سه هزاری چه می دانی آغوش پدر بهتر است یا کانادا...

ادامه نوشته

تا کربلا ...

سلام . "تا کربلا" خاطراتی است از چند روز مانده به نیمه شعبان همین امسال ... سفر زیارتی کربلا ...

همین جاهم تشکر می کنم از بروبچه های انجمن دانشگاهیان راهیان کربلا که هر سال خیلی هارو کربلایی می کنن .


* فکر می کردم وقتی به یک کودک شکلات بدهی خوشحال می شود و با لبخند می خورد ...

در مسیر پیاده روی نجف تا کربلا یک شب مانده به نیمه شعبان ، به پسرک عراقی که دستم را گرفته بود تا به موکب عشیره اش ببرد تا پذیرایی شوم و قدری استراحت کنم ، شکلات تعارف کردم ...

نگرفت، گفت: انت زائر ... . یه جوری بهم فهموند من که زائر پیاده کربلام باید بخورم ... وقتی اصرار کردم گرفت. بازش کرد. داد دستم و دوباره گفت: انت زائر ... نصفش کردم ... راضی شد نصفشو بخوره ...

یه عکس برچسبی از حضرت آقا بهش دادم روش از قول آقا نوشته بود:

مثلنا و مثل شعب العراقی ، لحمک لحمی و دمک دمی ...

پسرک عرب گفت من خیلی محبت دارم به ایشان ...

* در مسیر کربلا ، همه زائراند ، عرب و عجم ، پیر و جوان ، زشت و زیبا معنا ندارد ...

همه هدف شان حسین بن علی است ...

و در این بین خدمت به زوار حسین افتخاری است که باید برای بدست آوردنش رقابت کرد ...

از مشت و مال جوان عراقی و اظهار محبتش به من و دوستم تا پیرمردی که کف پای زوار را می مالید تا خستگی از بدنشان برود ... تا آقایی که دست ما را گرفت و برد در حسینیه اش سیرمان کرد ...

کهف الوری

زیارت جامعه کبیره از امام عزیزمان امام هادی النقی علیه السلام منبع معارف بلند امام شناسی است ...

توفیق اجباری شد متن زیر را بنویسم برای اردوی مشهد بچه های دانشگاه، 

به بهانه حلالیت طللبی از همه دوستانم برای سفر مشهد و بلافاصله سفر کربلا انشاالله ، این متن رو تقدیم می کنم:


حاجت چه کلمه ای زیباست ... و چه به جا بود که پدر و مادرم من را از کودکی به درگاه شما حاجتمند تربیت کردند که من امروز خواسته هایم را طوری تنظیم کنم که بتوانم از "اولیا النعم" بخواهمشان ...

اندک علم بشری ما را اگر اتصالی به "خزان العلم" شما نباشد ، همان به که نباشد ... 

هر سالی که به امید زیارتتان بار خویش می بندم و و کوله ام سبک می شود از بارهای سنگین گناه، "معدن الرحمه" است که تمامی ندارد و دعوت شماست که طنین انداز می شود در جانم ...

"منتهی الحلم" بودنتان نا امیدم نمی کند از گوشه چشم تان ...

به زیارت که می آیم ساعاتی از تیرگی و سیاهی دنیایی که خود ساخته ام فرار می کنم به سمت "مصابیح الدجی" و به "نوره و برهانه" که می رسم آرام نفس تازه می کنم ...

ارباب ما مگر می شود شمایی که در قله ی "بذلتم انفسکم فی مرضاته" ایستاده اید از او بخواهید و خدا نه بگوید؟ 

شما اینقدر بخشیده اید که من تا ضریح تان را دیدم، شروع کردم به طلب ... و چه زیباست طلب از مطلوب ... طلب از "اصول الکرم" ...

کاش به اندازه صدای طلب هایم ،لبیک هایم خطاب به "الأدلاء الی مرضاته"  بلند بود ولی افسوس که نوکری چون من به دعوت "ائمه الدعاه" نه می گوید و شرم نمی کند ... 

و باز من و امثال من در این پیچیدگی روزگار و شلوغی افکار و پریشانی احوال، چه پناهی داریم به جز  "کهف الوری" ...؟

 

غربال 1

سلام با نزديک تر شدن به 12 اسفندماه نود و حماسه حضور هميشگي مردم برتر از مردم صدر اسلام ، نياز به فهم مسائل انتخاباتي و پيدا کردن بصيرت و دادن بصيرت به اطرافيان بيشتر احساس ميشه خصوصا بين حزب اللهي هاي سايبري ...به نظرم رسيد براي گام اول از تصوير زير استفاده کنم:

توضيح: تصويري شامل تصاوير و توضيحاتي مختصر راجع به جبهه هاي شرکت کننده در انتخابات که براي درک صحنه انتخاباتي و وارد شدن به بحث مي تواند خيلي مفيد باشد.








به نظرم رسيد به يک موضوعي اشاره کنم و اون هم اينه که فتنه 88 با همه خوبي ها و بدي هايش گذشت ، فتنه 88 امتحان نسبتا راحتي بود چون صحنه زياد هم غبارآلود نبود هرچند بعضي واضحات را بعضي نميديدند.اما در امتحانات بعدي همانطور که روايت از معصوم داريم دوران به سمت دوران غربال پيش مي رود.

غربال دانه درشت تر ها ...

مي توان گفت در اين انتخابات بايد ملت غربال خوبتر از خوب کنند و به سمت هرچه خالص تر کردن نظام اسلامي پيش برويم ...

هرچند حتي خطر حضور منافق در ميان چهره هاي انتخاباتي وجود دارد ، خطر ساکتين فتنه اي که کمتر شناخته شده اند و عملکردشان 20 نيست، خطر امنيتي شدن انتخابات که شديدا بايد جلوگيري کنيم

...چشمانمان به دستان سيدعلي باشد غصه اي نداريم ...

ابالفضل علمدار .... خامنه اي نگهدار ...

بر سینه‌ام جمال علی نقش بسته است

اشکی بود مرا که به دنیا نمی‌دهم
این است گوهری که به دریا نمی‌دهم
گر لحظه‌ای وصال حبیبم شود نصیب
آن لحظه را به عمر گوارا نمی‌دهم
عمری بود که گوشه‌نشین محبتم
این گوشه را به وسعت صحرا نمی‌دهم
بر سینه‌ام جمال علی نقش بسته است
این سینه را به سینه سینا نمی‌دهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمی‌دهم
امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست
این نقد را به نسیه فردا نمی‌دهم
مؤید

اگر زینب نبود

سر نى در نینوا مى‏ماند اگر زینب نبود

کربلا در کربلا مى‏ماند اگر زینب نبود

سلام این شعر زیبا و مشهور ( مطمئن ام شنیدید )از آقای قادر طهماسبی رو به احترام این روزها براتون گذاشتم .

امیدوارم لذت ببرید .

البته باید از تو ادامه مطلب متن کامل شعر رو بخونید

ادامه نوشته

سنگسار

مقاله ای پیرامون سنگسار

در نظام حقوقی اسلام برای اعمال ناپسند، غیر اخلاقی وخلاف شرع کیفرهای خاصی مقرر گردیده که درصورت داشتن ضمانت اجرا بقای حیات انسانی  و طهارت نسل  و مصالح عمومی جامعه را تضمین می کند.

در اسلام ، نه فرد برای جامعه قانون می گذارد ونه جماعت برای فرد ، بلکه فرد و جامعه هردو پایبند قانون الهی اند، که مصالح فرد وجامعه را توأمان در نظر دارد . با این ویژگی روشن است که در سایه چنین قانونی ، سلامت فرد ، سلامت اجتماع را تأمین می کند وامنیت اجتماعی تأمین کننده ی امنیت شخصی خواهد بود .

یکی ازاین قوانین الهی که در جرگه حدود پیش بینی گردیده سنگسار است . بی شک بحث پیرامون مبانی فقهی و حقوقی سنگسار ازعهده نویسنده واین مقال خارج است ، اما آنچه به نظر جایی برای بحث دارد دو شبهه ی متداولی است که پیرامون این حکم الهی مطرح می گردد ، که به طور اجمالی ودر حد وسع عقلی بدان خواهیم پرداخت .

براي مشاهده شبهات و پاسخ ها به ادامه مطلب مراجعه کنید!

ادامه نوشته

امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند را بفهمیم


سلام ... چند وقتی بود زیاد آفتابی نمی شدم... اما چی کار میشه کرد دیگه دل ما مثل دل گنجشک کوچیکه ، زود دلمون تنگ میشه برای در درجه اول شما دوستان خوبم و گذری های عزیز و در درجه دوم برای داد و فریاد زدن سر جریان های شیطانی فرقی هم نمی کنه کجا و کدوم جریان ... جریان شیطانی میتونه توی فکر من باشه می تونه چرک های روی دلم باشه میتونه جریان فکری فلان حزب و فلان تیپ باشه میتونه جریان انحرافی مستر مشایی باشه میتونه گنده تر از مشایی باشه مثل صهیونیست و ...

دارم فکر میکنم اگه آیه هایی از قرآن سراسر نورمون که راجع به شیطونی های بنی اسرائیله و توی این آیات خدا مستقیما داره فحش میده به یهودی هایی با خصوصیت خاص رو از قرآن جدا کنیم چند صفحه میشه ...؟

گفتم خصوصیت خاص بذار یه کم بیشتر بازش کنم، بنی اسرائیل دارن فرار می کنند از دست لشگر فرعون ، بدو بدو می رسند به نیل، حضرت موسی کلیم الله آب میشکافد ، همه را نجات می دهد، فرعونیان را غرق میکند، و بنی اسرائیل می بیند قدرت خدا را ... می بیند معجزات را و الطاف الهی را، بازهم عهد می شکاند، از موسی دیدن خدا را می طلبد، به موسی به کنایه می گوید ببین این بت پرست ها چه خدایان قشنگی دارند، چرا ما نداشته باشیم؟ گوساله از طلا می سازد و می پرستد، بهانه می گیرد، لج می کند ....

این نسل صهیونیست از تبار همان هایی هستند که دل موسی را خون کردند و خدا را مال خودشان دانستند نه خودشان را برای خدا ...

حالا هم که ادعای بشر برگزیده بودن دارند ...

اسرائیل را می خواهیم بشناسیم باید قرآن بخوانیم...

باید باور کنیم سست تر از خانه عنکبوت هم وجود دارد ...

حالا این سگ نگهبان زنجیر پاره کند چند تا پارس هم بکند طوری نیست.

جان اینها به دلارشان بسته است ...

خدا رحمتش کند حضرت امام (ره) ترس در واژه نامه اش نیامده بود ...

اسرائیل و امریکا کیلویی چند؟ امام خدایی را می دید که انقدر بزرگ بود جایی برای دیدن این قلاده های در دست شیطان در چشمانش نبود ...

امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند را بفهمیم ... به خدا سخت نیست ...

اسرائیل و امریکا + بن علی + مبارک + قذافی + گیر نکردن در باتلاق عراق و افغانستان + تنه ی نظام سرمایه داری که از درون کرم نخورده + ...

نتوانست هیچ غلطی بکند چه برسد به این لاشه افتاده ...

و اما الغدیر ...

اول تبریک دوم شکر که ما هم علی دوستیم و فقط علی دوست ...

علی بود و یک ذوالفقار و زرهی که پشت نداشت ... چرا که علی پشت به دشمن نمیشد ...


بیشتر نوشت داود :

سلام . . .  با اجازه آقا محسن :

کلیپ "آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند" در آپارات

آفتاب دل امام رضا

سلام

پیشاپیش شهادت امام جواد (ع) رو خدمت همتون تسلیت میگم .

این شعر زیبارو به همین مناسبت براتون گذاشتم .

اي وجودت حيات‌بخش وجود
سائل درگهت كرامت و جود
مظهر كامل امام رضا
آفتاب دل امام رضا
قبلة حاجت همه، حرمت
دشمن و دوست سائل كرمت
ماه، آيينه‌دار طلعت تو
رخ شمس‌الشموس صورت تو
آية هشت سورة نوري
به جوادالائمه مشهوري
خلف پاك مرتضايي تو
كوثر حضرت رضايي تو

بقیش تو ادامه مطلبه

ادامه نوشته

رونق اگر نیست ، صفا هست هنوز

اول سلام ... سلام به همه دوستانی که مدتیه دورکاری ما رو تحمل کردن و همه دوستانی که عین خیالشون هم نبود و همه گذری های عزیز ...

اینکه چرا رونق قدیم رو نداریم بر میگرده به "رونق اگر نیست ، صفا هست هنوز"

کنکور ۹۰ برای من بد گذرگاهی بود ... هیچ جوره قبول نمیکردم که یک سال و اندی از ایام مهم زندگی ام را بذارم برای دو دو تا چهار تا ...

تا این آخریا که بعد از عید تصمیم گرفتم برای ... هم که شده درس بخونم و برم دانشگاه ...

راستش هم بین حوزه و دانشگاه گیر کرده بودم، هم بین کنکور خوندن و نخوندن ...

خلاصه بگم هر چی مشکل سر راه بچه مذهبی های ما هست از روی بی هدفی و سردرگمی است.

ما ها که به خیال خودمون حزب الهی هستیم هنوز نمی دونیم "به قول قمی ها" مال چی چی زندگی میکنیم و برای چی درس می خونیم و برای چی وبلاگ نویسی میکنیم و ... ؟؟؟

به قول مولا علی بن ابیطالب (ع) و به تعبیر من "هر کی بیرون خودش زندگی کنه ، باخته "

اعتراف میکنم با اینکه چند وقت بعد از کنکور سرم خلوت شد! ولی باز هم هیاهوی بی جهتی که تو زندگی داشتم نگذاشت سفت و محکم با خودم باشم ...

الان هم که دارم این مطلب رو می نویسم دور و برم پره از مشغله ...

حالا می خواد مشغله فرهنگی باشه می خواد علمی باشه می خواد مربوط به دانشگاه باشه یا هرچیز دیگه ...

خلاصه من و شما رو از خودمون دور کرده یا نه؟؟؟

سخنم کوتاه ، شرمنده ایم ز دوست ...


+ امروز جواب نهایی کنکور اومد ... من صنعتی اصفهانی شدم -رشته میم شیمی- ... داود هم ... اگه خواست خودش میگه

+ ممنون و متشکرم از همه زحمات دوستان عزیزم عیسی دانشجوی عزیز و علی آقای طلبه عزیز که وبلاگ گردون بودند و میوندار این محفل

+ بازم میرسیم خدمت ...

من کویرم

من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست

این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست

این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است

به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست

منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او

پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست

آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است

بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست

لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد

که جهان، آینه در آینه حیران علی ست

کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است

تا بدانیم کلید در این خانه علی ست

از دم صبح ازل نام علی را می خواند

دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست

 

شاعر: محمد حسین صفاریان

برای لذت بردن از شعری دیگر به ادامه مطلب بروید! 

ادامه نوشته

العبد ...

چند باری تلاش کردم ببینمش نشد ... رفتم مسجد معروف و کوچک و قدیمی که همیشه اونجا نماز می خوند تا ببینمش ، نشد،

یه عده می گفتند هر کس بره پیش آیت الله بهجت، آقا باطن اش رو می بینه و جواب سلامش رو نمیده!

خیلی از این حرف های  مفت می زدند ...

خیلی ها نمی دونن که عرفان ناب یعنی توی جامعه همراه مردم نفس بکشی و در دنیای مردم زندگی کنی ولی یک لحظه به دنیا سواری ندی و از یاد خدا غافل نشی ... فکر میکنن عرفان یعنی ... 

تا اینکه چند سال پیش توی حرم امام رضا (ع) تکیه به دیوار زده و توی حال و هوای خودم بودم که خادمای حرم اومدند و راه رو باز کردند ...

پیرمردی که پلاستیک کفش های شیخی اش دستش بود و توی مسیرش به هر کی می رسید اول سلام می کرد با اون چیزی که من شنیده بودم خیلی فرق داشت ...

وقتی به حیات رسید خم شد و کفش های شیخی اش را روی زمین انداخت و به پا کرد و دوباره شروع کرد به سلام و احوال پرسی چند نفری که توی راهش بودند

نزدیکش رفتم و دستم را روی سینه گذاشتم و سلامش کردم ...

انگار همیشه در دهانش ذکر بود و لبانش می جنبید به ذکر خدا ...

شاید هم به خاطر نزدیکی به امام رضا (ع) مدام ذکر می گفت ولی جواب سلام همه را هم با لب و هم با صورت و هم با دستی که بالا می آورد می داد ...

یکی از بزرگان مسجدمون که سنی هم نداره ۲۰ سالی در معیت این عارف فومنی در دفتر ایشون خدمت میکرده ...

تا حالا چند تا خاطره دست اول برامون تعریف کرده که بد نیست شما هم بشنوید ...

آیت الله بهجت وقتی می خواست کسی رو پند بده معروف بود که می فرمود به این چیزهایی که می دونید عمل کنید ، واجبات رو انجام بدید و از محرمات دوری کنید تا خدا اون چیزهایی رو هم که نمی دونید به شما یاد بده ...

بعد وقتی که یه نفر چند بار برای نصیحت پیش ایشون می اومد، آقا با حالتی عصبانی می گفتند که من زبون شما رو بلد نیستم ... /

روی سنگ قبر ایشون یه کلمه خیلی خودنمایی میکنه که اگر انشاالله حرم حضرت معصومه (س) رفتید حتما خوب تامل کنید ...

با خطی درشت نوشته

العبد ...

توصیه ایشون به تمسک به ثقلین هم که فراموش ناشدنی ست ...

نثار روحشون فاتحه ای از ته دلمون هدیه کنیم  ...

 

این معز الاولیا این مذل الاعدا ...؟

مگه ما شایسته تر از جد شما رسول خدائیم که خاکستر روی سر مبارکشون ریختند ؟
مگه دندانشون رو نشکاندند
مگه پهلوی نور چشمش را لگد نردند
مگه فرق مبارک امیرالمومنین برادرت را نشکافتند ...
اصلا مگه نه اینکه
السلام علی الجسم السلیب ...

سزاست که صد مرحله بدتر از آن را سر ما در بیاورند
مگه ما شما رو رها می کنیم؟
به قول امام خامنه ای عزیز با قوت این راه را ادامه خواهیم داد ...

ما اگر برای شما کتک نخوریم که ادعا هایمان درووغ است ...
ما درد ها را به جان می خریم ...

ما رو تو روضه امام حسین بزرگ کردند پای بیرق سرخ
ما دست پرورده امام روح الله ایم
که فرمود مرگ سرخ به مراتب بهتر از زندگی سیاه است

ما شیعه ایم ما را از توپ و تفنگ آل سعود وهابی و آل صهیونیزم باکی نیست ...

تاریخ ثابت کرده که فقط یک آل است که می ماند
آن هم آل ابراهیم است ...
که شما از تبار همان آل اید ...
و ما زیر سایه همان آل ایم ...

علی علیه السلام جد شماست
خدا کند هیچ گاه از ولایتش خارج نشویم
که  نهروانی نشویم
آنگاه که فرمود امروز تمامی کفر در مقابل تمامی اسلام است
همان ندایی که پیغمبر در بدر سر داد
علی مقابل دوستان دیروز و از ولایت خارج شدگان امروز سر داد
و بعید نیست که می گویند ذوالفقار علی و خشم علی در نهروان تیز تر و آتشین تر از بدر بود ...

ما از تبار همان سلمانیم که مهر منا اهل البیت بر پیشانی اش زده شده
ما هم با کفار بدر در فلسطین اشغالی می جنگیم
هم با کفار صفین در مرزهای آل سعود نجس می جنگیم
هم با  کفارنهروانی  که میانه راه کار را بر ولی خدا سخت سخت کنند  می جنگیم

البته که هر که با آل علی در افتاد ور افتاد ...

آقا کجایی به ذلت بکشانی وهابیت ملعون را ؟

این معز الاولیا؟

 این مذل الاعدا ...؟

آقا جان می دانیم که چقدر از غم شیعیان تان غمگین اید ...

جهان منتظر فریادهای حیدری شماست ...

قدم جای پای امام خامنه ای ، سینه سپر

این روزها سخت در تعجب ام ...

از خنده های زود گذر عده ای جاهل که هر وقت به ریش حزب الله خندیدند طولی نکشید از ضرب شصت آقای حزب الله گریستند ...

بابا ...

مگه ما کم کسی را پشت سر داریم و کم کسی را جلو داریم ؟؟؟

آن شب کزایی که بازار شایعه داغ شده بود و یکی از ضد ولایت بودن رئیس جمهور حرف می زد و یکی از توطئه ی با برنامه ریزی ۶ هفت ساله احمدی نژاد برای فریب ما و یکی از ...

دهانم با زاویه صد و ۸۰ درجه باز مانده بود ... از اینهمه ساده نگری به مسائل ...

بر فرض که فلانی پایش لرزید ... این همه دل نگرانی ندارد که ... انصافا این مسائل خوب دارد امت حزب الله ایران را می آزماید که تا چه حد دلمان قرص است و به فرموده مولای متقیان دل هایی همچون صخره داریم ...

بابا ...

مگه ما نبودیم تو بهبوهه فتنه هشتاد و اشک ، می گفتیم معیار شخص نیست ... در اشخاص نباید توقف کرد ... اگر هاشمی پایش لغزید شما نباید بلرزید ... اگر فلان سابقه دار نظام و انقلاب ماند شما نمانید و مگه امام خامنه ای عزیز ما نبود که می فرمود:

معیار وضعیت کنونی افراد است ...

پس چرا این همه دعوا ...

نه دکتر احمدی نژاد ما را فریب داده نه ما فریب خوردیم ... ما به بینش شخصی از خودمان که حرف هایش یوی اسلام می داد دل بستیم و همچنان هم آن حرف ها برای روح مان نشاط آور است ...

ما قربون بینش اسلام ناب که در احمدی نژاد یافتیم، می رفتیم و می رویم نه قربون چشم و ابرو و بغل دستی و کنار دستی و ...

جواب پرسش "ما احمدی نژادی بودیم یا نبودیم ؟" یک کلامه :  هستیم ...

احمدی نژادی بودن که برای من معنا دارد یک مفهوم دارد و هیچ ناخالصی باهاش نیست ...

یک کلام : قدم جای پای امام خامنه ای ، سینه سپر ، سلاح به سمت صهیونیزم و غرب نشانه گرفته ...

و در این راه هرکسی چه به نام اسلام و چه به نام شاهنشاهی ، چه به نام مجاهدین ، چه به نام جنبش سبز، چه به نام سابقه دار های بی بصیرت ، چه به نام فرصت طلبان اطراف دولت و چه و چه ، خودش را جلوی سلاح ما انداخت ما سر سلاحمان را کج نمی کنیم ، هم با او می ستیزیم و هم با هدف اصلی مان ...

و در این راه دریغ از یک مسامحه و سازش ...

ما از شهدای دفاع مقدس مان یاد گرفتیم که تیزی سلاح منطق مان را سیاسی های بی بصیرت کند نکنند ...

و چه معلمانی بودند همین شهدای عزیز ... روز معلم را تبریک می گویم شهید حاج احمد کریمی عزیز که در آخرین وصیت نامه ات نوشتی :

اولين وصيت من اين است كه در هر موقع و هر كجا كه هستيد اول امام عزيزمان را دعا كنيد و اين شعار «خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار»  را هيچ موقع فراموش نكنيد و ذكر هميشگيتان باشد.
دومین وصيت من اين است كه هميشه روحانيت مبارز  را پشتيبان باشيد تا شكست نخوريد كه بقول امام اسلام بدون روحانيت مثل کشور بدون طبيب است.
پدر و مادرم و برادر و خواهران و دوستان و آشنايان سرنوشت انسان هر چه باشد همان است و هيچ كس نمي‌تواند سرنوشت خود را عوض کند و انسان يكبار به اين دنيا مي‌آيد و يكبار هم بايد از اين دنيا برود.
پس چه بهتر كه در راه خدا و اسلام از اين دنيا برود و در اين دنيا هر چقدر هم كه ناراحتي مي‌كنند لااقل در آن راحت باشد و درخت اسلام احتياج به خون دارد. اين خون جوانان است كه مي‌تواند اين درخت را بارور سازد و به قول سالار شهيدان حسين بن علي عليه‌السلام كه مي‌گويد:
« دين محمد(ص) پايدار نمي‌ماند جز با كشته شدن من پس اي شمشيرها مرا دريابيد»
اگر اسلام وكشور با ريختن خون جوانان پايدار مي‌ماند، پس اي سربهای داغ صدا ميان كافر، بر قلب من فرود آييد. پس اگر من شهيد شوم ناراحت نشويد بلكه خوشحال باشيد، چون من امانتي بودم كه خدا به شما داده بود و شما اين امانت را در راه خودش داديد و اگر من شهيد شدم لباس سياه نبوشيد ‌بلكه لباس سفيد بپوشيد. چون لحظه‌ي شهادت،‌ لحظه‌ي دامادي من است و شب اول قبر شب زفاف.

و معلم کلاس سیاست ام شهید علی اصغر وحیدی خواه هم درس می دهد:

خدا را سپاس مي‌گويم كه توفيق پاسداري از اسلام را به من عطا كرد. خدا را سپاس مي‌گويم كه مرا از بندگان خالص و پاك برگماشت. خدا را سپاس مي‌گويم كه مرا با بهشتيان همنشين ساخت.
ملت شهيد‌پرور ايران شما كه نمونه يك ملت آزاده هستيد، شما كه با ايثار جان و مال و فرزندان خود براي برپايي دين اسلام هيچ وقت دريغ نمي‌ورزيد، شما كه هميشه در صحنه نبرد بوده و هستيد شما كه منتظر بازشدن راه كربلاي حسين(ع) هستيد، من به عنوان يك نفر مسلمان و شيعه جعفري به شما مي‌گويم كه اگر منتظر باز شدن راه كربلا هستيد نبايد به شايعات دشمن گوش بدهيد، به تجربه ثابت شده است كه بهترين راه براي نفوذ كردن و تفرقه انداختن ميان مردم و مسئولين كشور شايعه است که دشمن پخش مي‌كند و پيروزي به دست مي‌آورد. البته من در آن حد نيستم كه به شما مردم عزيز پيامي بفرستم.

حزب الله به بی نهایت میل می کند

سلام

نونم به قلمم وابسته نیست ولی من به قلمم بسته ام ...

چند وقتی بود دستانم به جز مشتق و انتگرال چیزی ننوشته بود ... کم کم داشت یادم می رفت که هدف زندگی ام انتگرال معین و نامعین نیست ... خط معین است ... که شیبش بی نهایت است و به بی نهایت هم میل می کند ...

بگذریم ... قلم بسیجی مادی نیست ... با روح و روانش می نویسد و اگر ننویسد مشکل از روح اوست که بسته ی قفس شده ...

خدا بخواهد دو ماه دیگر از اضطراب و هیجان قفس کنکور می پرم ... دعا هم بکنید بد نیست ...

در محفل دوستان که بودیم از بد عهدی ایام می گفتیم و از عهدشکنی دقیقه نود بعضی خط شکنان ...

آدمی ممکن است با دلی قرص پا در میدان بزرگ جنگ بگذارد ولی سر دو راهی ها پایش بلغزد و با سر زمین بخورد ...

بعد از محفل دوستان بنا به شنیده ام که شنیده بودم که قرار است شیخ جواد محدثی نویسنده بزرگ و توانای مهدویت و فلسفه و ... حوزه جمعه شب مسجدی هایمان را مهمان کند به یک مجلس مهدوی ، بدو بدو خودم را به مسجد رساندم و نشستم پای گل بحث حاج آقا ...

نمی شناختمش ولی آثارش رو دیده بودم ...

صحبت میکرد از ظهور و وضعیت آماده باش ما و شمشیرهای کشیده و پاهای آمده برای جهاد و ... و سرانجام صحبتش به ماندن با حضرت تا آخر رسید ...

اینکه بعضی ها سر بزنگاه در امتحان حجت شناسی مردود می شوند ... و تا آخر با امام نمی مانند ...

خیلی برایم جالب بود که ایشان انقلاب موعود را با انقلاب اسلامی تشبیه کردند و انتظار مردم برای هواپیمای امام و کارها و تظاهرات مردم برای ایمن بازگشتن امام را به انتظار برای فرج نهایی تشبیه کردند و گفتند که نمی شود دست روی دست گذاشت و گفت که ما منتظریم ...

فاز بعدی راجع به حجت زمانه بود ...

که حجت عمل همه ما باید ولی فقیه باشد ... که حجت زمان ما ولی فقیه است ...

که سرانجام پا در رکاب بودن مهم است ...

که پا روی غرور و نظر شخصی گذاشتن و اطاعت بی چون و چرا از حجت شرط مجاهد بودن است

 که ...

حجت، امر ولی است ... نه امر شیطان جن و انس و دور و بری ها ...

و ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است ...


خدایا پای هایمان در رکاب حجت باشد تا آن وقت که بمیریم ...

حزب الله به بی نهایت میل می کند ... و در این راه هر ابهامی را رفع می کند و هر مانعی را رد نمی کند ، زیر پا له می کند ... و بی نهایت را سر انگشت سیدعلی نشان می دهد ...

+دکتر خستگی ناپذیر هم شایسته است پایش نلغزد سر دوراهی اطاعت از امر ولی و امر دلش و ...

امام خامنه ای

اسناد هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

هنوز فریاد مظلومیت اش ستون های جهان را می لرزاند و صدای گریه هایش در کوچه ها و محله ها به گوش می رسد ...

او که در آخرین لحظات در بستر به جای گفتن از درد قفسه سینه اش و پهلویش از درد تنها ماندن ولیش سخن گفت ...

از تنفرش از دنیای ما ... از نامردی مردانی که سر به زیر افکندند ... از غرق شدن مردم در موج ضلالت ...

از ضالین سخن گفت ... از همان ها که بضعه پیغمبر را رنجاندند و تا ابد خود را ملعون خدا و پیامبرش قرار دادند ...

از اینکه از بعضی ناراضی است و بعضی را تا خدا خداست نفرین می کند که آنها حق اش را غصب کردند و دین مردمش را به انحراف کشاندند ...

حرمت شکنی  دخت نبی و انسیه حورا هنوز ادامه دارد ... هنوز هم پاره تن پیامبر را سیلی می زنند ...

و همه این ها را آن سیده نسا بهشت در یک کلام توصیف کرد ...

در مخالفت با عزم علی بر پایان دادن به باطلی که به آن وابسته بودند ...

در عزم علی برای نجات بشر ...

و در عزم خود برای پیمودن طریقت باطل ...

+تمام منابع اهل سنت +مقالاتی مفید راجع به واقعیتی که رخ داد ... حرمت شکنی دخت رسول و غصب حق اهل البیت مطهر در ادامه مطلب ...

ادامه نوشته

نسیان بدتر از عصیان

چندخطی برای اونایی که حوصله دارند ...

سلام و ...
میخوام یه دونه از اون نوشته های به هر سمتی یه اشاره مخصوص خودم بنویسم
میدونم شاید نتونسته باشید جمله بالا رو خوب بفهمید اصلا مهم نیست مهم اینه که بقیه اش رو بفهمیم .
دوستان فیزیکی نزدیکم میدونند که سخت درگیر بازی با یک واژه گشاد به نام کنکور هستم ...
واژه ای که به اعتقاد من بلندترین و گشادترین کلاهی است که تا حالا سرم رفته و البته سر یک میلیون و اندی جوون دیگه هم رفته ...
اوربیتال زمانی ۱۷ تا ۱۸ سال کاملا پر شده با الکترون های فلزات محیط ...
جبر محیط را میگویم /  زور عرف را ...
هر چند همه مان می دانیم که زندگی جبر نیست هندسه است
ولی هندسه شدنش دست ماست ... اگر بشینید و مثل من دست روی دست بذارید گرفتار رودخانه ماتریس زندگی میشید و دیگه شنا کردن در خلاف جهت رودخونه طبق قانون کار و انرژی کار هرکسی نیست ...
خلاصه بگم دوستان فرافیزیکی بدونند که روزشمار کنکور سراسری روبروی چشمانمه و هر روز منو یاد ۷۴ روز دیگه میندازه ...
ولی خوب میدونیم که این روزشمارها جعلیه و روزشمار واقعی که ماشاا... همه مون ازش غافلیم ...
همه مون افتادیم تو مسیری ناخواسته که فقط باید دست و پا زد و زجّه ...
خودمون رو گم نکنیم شاهکار کردیم ... آدما بیشتر عمرشون رو توی همین غفلت ها میگذرونند ...
بعضی ها هم که انقدر اجتماعی میشن که خودشون رو یادشون میره ...

گاهی وقت ها کنار کانال های زندگی تکیه کنیم به دیوار امن تفکر و ...


گاهی اوقات نسیان بدتر از عصیان میشه ...

نسیان ما که می دونیم با عصیان اونا که نمی دونند دنیا دسته کیه ، فاصله از زمین دارد تا آسمان ...

ما وظیفه سنگین تری داریم ... ما که قلم داریم ... ما که سایه ولایت رو سرمون داریم ... ما که زیر چتر غرب نیستیم (البته اگر نباشیم!) ... ما که دلمون برای فلان خواننده و فلان بازیگر نمی تپه و پاهامون نمی لرزه ... ما که فراموش کنیم هدف چیست ؟ دیگه ...

قلم ما انگیزه دارد ... وظیفه ما دستمزدش لبخند رضایت است ... هدف داریم ما ... ما با آدم های داخل رودخونه محیط ۷ میلیاردی فرق می کنیم ... ما خلاف همه جریان ها شنا میکنیم ...

ما خیلی سرمایه ها داریم ... و البته یاسی و یاسمنی ...


چند خطی برای اونا که حوصله ندارند ...

گرچه من سرباز هيچ و ساده ام
سرخوشم مهدي بود فرمانده ام
گرچه شد فرمانده ام غايب ولـي
دل خوشم بر نائبش سيدعلـــي

یادم میاد سال شکوفایی بود / اردوی رویش / مسابقه جمله نویسی /

یکی از دوستانم نوشت ...

شکوفایی یعنی اینکه برای فردایت برنامه ای بهتر از امروز داشته باشی و فردا بهتر از برنامه عمل کنی ...

از خودمون غافل نشیم ...

ایام فاطمیه که میاد نوروزیه برای همه بچه هیئتی ها که چند وقته دلشون لک زده برای سینه زدن پای منبر ولایت  ....

ما را فقط به پای ولایت نوشته اند ... ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم ...

شهادت مادر ۱۸ ساله ، حضرت فاطمه ام ابیها (س) اسوه ی دفاع از خط ولایت تسلیت ...

تحلیلی از جریان سیاسی اخیر و بیداری اسلامی

ولی امر کیست؟

همانطور که می دانید اهل سنت معتقدند که ولی امر آیه اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی المر منکم

را به حاکم هر حکومتی تفسیر می کنند حالا کودتای باشد به ظلم باشد یا هر چیز دیگر یزید باشد یا قزافی یا...

اما بعد از سالهای دراز پس از ظلم و... اهل سنت بیدار شدند و فهمیدند که منظور از این آیه این نیست و مردم تونس لیبی و... بر علیه حاکم وقت و ظلم و ستم بپا خواستند و اگر دقت کنید قذافی ظالم هم همین استدلال قضیه ولی امر را برای مردم می کنند ومیگوید مردم بر علیه ولی امر بپا خواستند اما شیعه می گوید ولی امر را فقط خدا تعیین می کند واو همان امام معصوم و ولایت الهی است و هر حاکم هر حکومتی ولی امر نیست.

باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد ...

بحرین

هرچه گفتیم و نگفتیم تبصره دارد ... هر چه در شعارها و پشت تریبون ها داد زدیم تبصره دارد ...

تبصره اش هم منافع است ... دموکراسی تبصره اش منافع من است ... منافع کاخ من است که سفید و نقلی است ...

اصلا یک تبصره دیگر هم دارد ... مردم سالاری فقط سالاری اش در میان ملل مشترک است . مردم اش فقط بر مردم زیر چتر من دلالت دارد ... چتر من هم که شیطان را شکر همه جا پهن شده ...

فقط بعضی ها خیلی مغرورند به چتر خودشان ... یا زیر بار چتر من نمی روند یا از زیر خنجر می زنند ...

اینها خود تبصره اند ... اینها هم تبصره ی دموکراسی اند هم تبصره آزادی اند هم تبصره قانون اکثریت ...

اصلا چه کسی گفته ۷۵۰۰۰۰ بیشتر از ۲۵۰۰۰۰ زیر چتری است؟؟؟

اصلا چه کسی گفته ۴۰ میلیون بیشتر از "ما بیشماریم" است ...

آدم باید خیلی گیج باشد که نفهمد غرب با آن همه یال و کوپال فقط شعار انسانیت می دهد و در عمل چگونه حیوانی زیستن را در بوق می کند ...

آدم های زیر چتر غرب فقط غذا می خورند و می خندند و زندگی شان را می گذرانند ... کاری به کار چتر بالای سرشان ندارند ...

بحرینی ها به خاطر یک خاندان زیر چتر باید زیرِ چکمه ی زیر چتری ها زندگی کنند و همچنان تبصره بمانند ...

این قانون دموکراسی است ، رای ، رای انسان ها (تبصره: انسان بر انسان دلالت ندارد بر هر موجودی که بخورد و بخوابد و زیر جتر ما بهش خوش بگذرد دلالت دارد) ...

اما باید خلیل بود به یار اعتماد کرد

گاهی بهشت در دل آتش فراهم است ...

بحرینی ها محکوم به پیروزی اند نه محکوم به شکست ...

روی پیشانی شیعه ننوشته محکوم به زیر بار کافر رفتن ، با خط امیرالمومنین و با رنگ سرخ نوشته:

محکوم به شهادت ...

For Bahrain


+ قم ، حوزه های علمیه ، مراجع اسلام ناب ، ریش سفید های مکتب اسلامی ، امروز در مسجد اعظم داد خواهی کردند ... و فریادشان بلند شد تا به گوش عالم برساند که شیعه غریب است ولی پیروز ...

+ تجمع طلاب قم در حمایت از مردم مظلوم بحرین

+ به قول حضرت ماه ، هنوز هم برای شهید شدن فرصت باقیست ، دل را باید صاف کرد ...

+ اللهم ارزقنا شهادت ...

+