بر سینهام جمال علی نقش بسته است

اشکی بود مرا که به دنیا نمیدهم
این است گوهری که به دریا نمیدهم
گر لحظهای وصال حبیبم شود نصیب
آن لحظه را به عمر گوارا نمیدهم
عمری بود که گوشهنشین محبتم
این گوشه را به وسعت صحرا نمیدهم
بر سینهام جمال علی نقش بسته است
این سینه را به سینه سینا نمیدهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمیدهم
امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست
این نقد را به نسیه فردا نمیدهم
مؤید
مؤید
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۰ ساعت 19:21 توسط محسن (دانشجو)
|
بسم الله