فقط حیدر امیرالمومنین است ...
متن اوراق محبت دیدنیست /قصه عشق علی بشنی دنیست
از کلام پر حلاوت قند گیر /از بزرگان طریقت پند گیر
عشق مولا قوت دل می دهد/ پند بر مجنون عاقل می دهد
این حکایت باشد از اهل نفاق /بشنو از من چون فتاده از اتفاق
از دو رویان زمان مصطفی /از صحابه ظاهرا اهل نیرنگ دغا
صبحگاهان سوی مسجد او روان/ مضطرب آسیمه سر , ناله کنان
که ای رسول الله بردادم برس /دیده ام صدمه به فریادام برس
آقا از گذر گاهی که می کردم گذر شد سگی ناگه برمن حمله ور
سگ چه سگ گویی که گرگ اندر شب است
آقا صاحبی دارد یهودی مذهب است
سگ چه سگ هار است دندانم زده /زخم ها بر جسم و جانم زده
یا رسول الله این منم با جامه پاره ای /یا رسول الله بنما چاره ای
چو شنید این شکوه را پیک خدا /ذره ای هرگز نکردی اعتنا
باز فردا واقعه تکرار شد /شدت آن حادثه بسیار شد
از صحابه یک نفر با ترس وبیم /با لباسی پاره حالی وخیم
رو به سوی احمد مختار کرد /از وجود حادثه اخطار کرد
که ای رسول الله وی خیرالبشر /نیست در این شهر امنیت دگر
در فلان نقطه سگی بیمار بود /بدتر از درندگان هار بود
او زده بر دست وپایم زخم ها /چاره ای اندیشه کن یا مصطفی
تا رسول الله بشنید این سخن / گفت : باز آئید ای اصحاب من
کوچه ها طی شد در آن گفت و شنود / شد سراغ خانه مرد یهود
کوبه را کوبید تا در باز شد / لحظه های عاشقی آغاز شد
آن مرد یهودی آمد با وقار / تا بگیرد پیش پیغمبر قرار
کور بود اما جمال یار دید / آن دل غافل دل و دلدار دید
گفت به احمد مشرف مرحبا / سرفرازم کردی یا مصطفی
دیدن روی تو درک لذت است / هم کلامی با تو فوق عزت است
من سراپا گوش هستم ای نکو / هر چه می خواهد دل تنگت بگو
گفت احمد با یهودی این سخن / سگ خود را بیاور پیش من
گر چه گفتار تو گفتار نکو / لیک نزد تو سگی است درنده خو
ما از این خویش ناخوشیم / سگ اگر شد هار او را می کشیم
آن یهودی را بعد از مدتی / نگران برگشت همراه سگی
تا که چشم سگ به پیغمبر فتاد / او به اذن حق زبان را برگشاد
که ای رسول الله ای خیر الانام / السلام ای ختم مرسل السلام
گفت احمد : که ای سگ این ره گذر / کرده ای چندی تو ایجاد خطر
سلب آسایش نمودی در محل / ای سگ بدتر از روباه دغل
از هجومت عده ای در وحشتند / ساکنان کوچه بی امنیتند
حکم ما این است نابودت کنیم / آتش افروزیم تا دودت کنیم
سگ چو بشنید از پیمبر این سخن / اشک ریزان گفت ای مولای من
آن دو شخصی که من آزرده ام / نام حیدر را به زشتی برده اند
ای امیر عالم جن وبشر / چیست جرم من در این کوی گذر
سد راهی کرده ام تنبیه کن / گر گناهی کرده ام تنبیه کن
دومی هم بد سیرت چون اولیست / کارشان دشنام دادن بر علیست
آقا ظاهرا عرض ارادت می کنند / با طنا هر دو خیانت می کنند
آقا مخفیانه چونکه خلوت می کنند / بر پسر عمه ات اهانت می کنند
آقا هر دو نامردند دشمن با علی / من سگم اما شعارم هست علی
آقا صاحبم گرچه یهودی مذهب است / در ادب بین یهودی ها تک است
با چنین اوصاف کلب این درم / پاسبان آستان حیدرم
چون پیمبر این سخن از سگ شنید / اشک شد از دیدگان وی پدید
آقا یک سگ یهودی دل تو بدست آورد اما من هنوز نتونستم
گفت: پیمبر به آن خیره به آن مرد یهود / این سگ از من عقده دل را گشود
ماجرای سگ که بحث روز بود / در نتیجه معرفت آموز بود
گفت: با مرد یهودی مصطفی / قدر این سگ را بدان دارد وفا
عشق یعنی در تولا سوختن / معرفت حق شناسی را ز سگ آموختن
تا یهودی واقف از اسرار شد / دیده حق بین او بیدار شد
گفت حق را با نبی بشناختم / عشق را من با علی بشناختم
بر وصی تو یقین دارم یقین / یا رسول الله جان به قربان امیرالمومنین
من شهادت می دهم پیغمبری / بر رسولان دو عالم سروری
کاش آن سگ زنده در ایام بود / گاه در کوفه گهی در شام بود
کوفیان ظلم فراوان کرده اند / چون علی را خانه ویران کرده اند
چون خباثت بود اندر ذاتشان / حق کشی مهمان کشی آدابشان
سنگ کی میزد عجوزه بر شهید / گر اینچنین سگ کوفیان را می درید
منبع : ذاکر عاشقان
بسم الله